دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 7628
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمد مهدي ميرزايي
خلاصه آشنایى با قرآن (1)
متفکر شهید استاد مرتضى مطهرى در تحلیل محتواى قرآن بهتر است کار را از اینجا شروع کنیم که ببینیم قرآن خودش درباره خودش چه نظرى دارد و خود را چگونه معرفى مى‏کند؟ اولین نکته‏اى که قرآن درباره خود مى‏گوید این است که این کلمات و عبارات، سخن خداست.توضیح دیگرى که قرآن دربراه خود مى‏دهد، معرفى رسالتش است که عبارت از هدایت ابناء بشر و راهنمایى آنها براى خروج از تاریکى‏ها بسوى نور است. یک وظیفه قرآن یاد دادن و تعلیم کردن است. در این جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن مى‏گوید. اما بجز این زبان، قرآن زبان دیگرى نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. یکى از متعالیترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبى و فطرت خداجویى اوست. و سرو کار قرآن با این حس شریف و برتر است. وقتى قرآن زبان خود را زبان دل مى‏نامد، منظورش آن دلى است که مى‏خواهد با آیات خود آن را صیقل بدهد و تصفیه کند و به هیجان بیاورد. این زبان غیر از زبان موسیقى است که احیانا احساسات شهوانى انسان را تغذیه مى‏کند و نیز غیر از زبان مارشهاى نظامى و سرودهاى رزمى است که در ارتشها مى‏نوازند و حس سلحشورى را تقویت مى‏کنند.در قرآن تعبیراتى نظیر هدى للمتقین،  هدى و بشرى للمؤمنین  و لینذر من حى   زیاد آمده است.اینجا مى‏توان سؤال کرد که هدایت براى پرهیز کاروان لزومى ندارد زیرا آنها خود پرهیزکارند. از سوى دیگر آیا اینکتاب براى همه جهانیان است‏یا صرفا براى مومنین؟ باید گفت در آیاتى که خطاب قرآن به همه مردم عالم است، در واقع مى‏خودهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصى ندارد. هر کس بسمت قرآن بیاید نجات پیدا مى‏کند، و اما در آیاتى که از کتاب هدایت بودن براى مؤمنین و متقین نام مى‏برد، مى‏خواهد این نکته را روشن کند که در نهایت چه کسانى رو بسوى قرآن خواهند آورد و چه گروههایى از آن دورى خواهد گزید.قرآن به انحاء مختلف سندیت عقل را امضا کرده است. تنها در یک مورد مى‏توان از حدود شصت، هفتاد آیه قرآن نام برد که در آنها به این مسئله اشاره شده است که; این موضوع را طرح کرده‏ایم تا درباره آن تعقل کنید. قرآن مى‏فرماید: بدترین جنبنده‏ها  کسانى هستند که کر و گنگ و لایعقلند.قرآن سخنانى مى‏گوید که پذیرش آنها بدون آنکه حجیت عقل پدیرفته شده باشد امکان پذیر نیست. مثلا از حریف استدلال عقلى مى‏طلبد: قل هاتوا برهانکمدلیل دیگرى که نشان مى‏دهد قرآن براى عقل اصالت قائل است این است که مسائل را در ارتباط على و معلولى آنها بیان مى‏کند. رابطه علت و معلول و اصل علیت پایه تفکرات عقلانى است و قرآن خود آن را محترم شمرده و بکار مى‏برد.یکى دیگر از دلایل حجیت عقل از نظر قرآن این است که براى احکام و دستورها، فلسفه ذکر مى‏کند. معناى این امر این است که دستور داده شده معلول این مصلحت مى‏باشد.دلیل دیگرى که بر اصالت عقل نزد قرآن دلالت دارد و از دلایل قبلى رساتر است، مبارزه قرآن با مزاحمهاى عقل است.ازجمله منشاهایى که قرآن براى خطا ذکر مى‏کند، یکى این است که انسان گمان را بجاى یقین بگیرد.دومین منشا خطا در ماده استدلال که بالاخص در مسائل اجتماعى مطرح مى‏شود مسئله تقلید است.عامل موثر دیگر در ایجاد خطا، که قرآن از آن یاد مى‏کند، پیروى از هواى نفس و تمایلات نفسانى و داشتن غرض و مرض است.«من‏» انسانى عبارتست از مجموعه بسیارى اندیشه‏ها، آرزوها، ترسها، امیدها، عشقها و... همه اینها در حکم رودها و نهرهایى هستند که همه در یک مرکز بهم مى‏پیوندند. خود این مرکز دریایى عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بشر آگاهى ادعا نکرده که توانسته است از اعماق این دریا اطلاع پیدا کند را که قرآن دل مى‏نامد عبارتست از واقعیت‏خود آن دریا که همه آنچه را که ما روح ظاهر مى‏نامیم، رشته‏ها و رودهائى است که به این دریا مى‏پیوندد. حتى خود عقل نیز یکى از رودهایى است که به این دریا متصل مى‏شود. قرآن آنجا که از وحى سخن مى‏گوید و آنجا که از قلب گفتگو مى‏کند، بیانش قراتر از عقل و اندیشه مى‏رود اما ضد عقل و اندیشه نیست. در این مورد قرآن بینشى فراتر از عقل و احساس را بیان مى‏کند اساسا عقل را بدان راهى نیست و از درک آن عاجز است. قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب مى‏آید. اساسا مخاطب بخش عمده‏اى از پیام قرآن، دل انسان است. پیامى که تنها گوش دل قادر به شنیدن آن است و هیچ گوش دیگرى را یاراى شنیدن آن نیست. از این رو قرآن تاکید زیادى در حفظ و نگهدارى و تکامل این ابزار دارد. در قرآن بکرات به مسایلى از قبیل تزکیه نفس و روشنائى قلب و صفاى دل برمى‏خوریم: قد افلح من زکیهاقرآن صریحا عنوان مى‏کند که آن عشقها و ایمانها و بینشها و گرایشهاى متعالى و آن اثر گذاشتنهاى قرآن و پندپذیرى از آن و ... همه بستگى به این دارد که انسان و جامعه انسانى از رذالتها و دنائتها و هوى پرستى‏ها و شهوت‏رانى‏ها، دور بماند. آنجا که انسان به گمراهى کشیده مى‏شود دلیلش این است که از ابتدا جهت‏گیرى خاصى داشته و جویاى حقیقت‏خالص نبوده است. پیامبر در جواب کسى که سؤال کرده بود «بر» چیست، جوابداد اگر تو واقعا بدنبال بر هستى، آنگاه که قلبت به چیزى آرام مى‏گیرد و وجدانت آسوده مى‏شود بدان که آن بر است. ولى آنگاه که به چیزى راغب هستى آما دلت آرام و قرار نمى‏گیرد مطمئن باش که آن اثم است.

آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسانهایى است که هم از سلاح عقل بهره‏مندند و هم از اسلحه دل و قلب و این هر دو را با بهترین شیوه و عالیترین کیفیت در راه حق بکار مى‏گیرند.

دسته ها :
دوشنبه هفدهم 1 1388

***حضور در مراسم مذهبى، نوعى مطرح کردن خود است، آیا این کار، ریا و تظاهر نیست؟
اولاً هر خودنمایى و تظاهرى حرام نیست. زن و مرد که خود را براى یکدیگر آرایش مى‏کنند، براى تظاهر است و همین تظاهر عبادت است.
سفارش اسلام به حضور در مسجد براى نماز، نوعى تظاهر است، امّا تظاهر براى تعظیم شعائر دینى.
عزادارى براى امام حسین‏علیه السلام با حضور در خیابان‏ها، تظاهرى است که در آن عبادت نهفته است.
ثانیاً شرکت بعضى افراد در مساجد و محافل، یک نوع تبلیغ و تشویق عملى براى دیگران است. اگر مسئولین به مسجد محلّه بروند، مردم عادّى نیز خواهند آمد.
تظاهر و ریا آنجا حرام است که هدف، مطرح کردن خود باشد، نه مطرح کردن کار. یعنى اگر در جایى شرکت کنیم که نشان دهیم انسان نیکوکار و خوبى هستیم، این ریا و حرام است، امّا اگر هدف ما از حضور در مراسم این باشد که به مردم بگوییم: «من آمدم، شما هم بیایید»، این تبلیغ عملى است و حتى پاداش و ثواب دارد.
دسته ها :
پنج شنبه جهاردهم 6 1387

***در برابر متلک‏ها و یا سرزنش‏هایى که در راه حقّ مى‏شنویم، چه وظیفه‏اى داریم؟
شخصى از قاهره شترى را اجاره کرد تا به منطقه عبّاسیه برود. او بر شتر سوار شد و صاحب شتر افسار شتر را گرفته و مسافر را مى‏برد. در مسیر راه، شتربان زیر لب و گاهى هم بلند مسافر را مسخره مى‏کرد و چون او را مردى غریب و تنها و محتاج یافته بود، همگام با حرکت شتر به جسارت‏هاى خود ادامه مى‏داد. در مسیر راه شخصى این صحنه را دید و به مسافر گفت: آیا مى‏دانى و مى‏شنوى که شتربان چه مى‏گوید؟ گفت: بلى! پرسید: پس چرا از خود عکس العملى نشان نمى‏دهى؟ گفت: اگر او مرا به عباسیه مى‏رساند و مسیر راه درست است، این حرف‏ها مهم نیست، هرچه مى‏خواهد بگوید.
در سوره مطفّفین
(سوره مطفّفین، آیه 32 - 29) مى‏خوانیم که مجرمان، مؤمنان را به شکل‏هاى مختلف تحقیر مى‏کنند:
1- پیوسته به آنها مى‏خندند: «اِنّ الّذین أجرَموا کانوا من الّذین آمنوا یَضحکون»
2- هر گاه از کنار آنها عبور مى‏کنند، غمزه مى‏آیند و چشمک مى‏زنند: «و اذا مَرّوا بهم یَتَغامزون»
3- همین که به سوى دار و دسته خود بر مى‏گردند، پشت سر مؤمنان فکاهى و طنز مى‏گویند: «و اذا انقَلبوا الى اهلِهم اِنقَلبوا فَکِهین»
4- هنگامى که مؤمنان را مى‏بینند، مى‏گویند: اینها منحرفند: «و اذا راوهم قالوا انّ هؤلاء لضالّون»
امّا مؤمنان استقامت کرده و از راه خود دست بر نمى‏دارند. قرآن در ادامه مى‏فرماید:
روزى خواهد آمد که مؤمنان، به کفار خواهند خندید. «فالیوم الّذین آمنوا من الکفار یَضحکون»
(سوره مطفّفین، آیه 34)

دسته ها :
پنج شنبه جهاردهم 6 1387
X